بیشتر کسانی که قصد دارند خود را بکُشند و کاربران اینترنتی را با خود در این اقدام گناه آلود و بیمارگونه همراه سازند وارد این سایت مخوف می شوند!
می گویند جوانان ژاپنی مشتری پروپاقرص این سایت ها هستند. سایت هایی که با ثبت نام در آنها می توانی ضیافت از بین بردن جسم و انسانست خود را در معرض دید لحظه به لحظه تمام دنیا بگذاری.
اگر بشر تا همین چند وقت پیش تمام تلاش خودش را برای دیرتر مردن و یا جاودانگی به کار می بست اما این روزها تکنولوژی دست ساز بشر به وسیله ای تبدیل شده که شوق از بین بردن خویشتن در مقابل آن به تفریحی ترسناک و مهیب تبدیل شده است.
آبراهام بیگز، دانش جوی نوزده ساله در شهر کوچکی در سواحل شرقی فلوریدا زندگی می کرد. در نوزدهم نوامبر 2008 در اینترنت اعلام می کند که می خواهد با خوردن تعداد زیادی قرص های مختلف دست به خودکشی بزند.
همین حرف ها کافی بود تا صدها نفر از سراسر دنیا، از استرالیا تا مکزیک و انگلستان و هندوستان از طریق دوربینی که آبراهام در اتاق خوابش نصب کرده، به تماشای خودکشی او ب نشینند. برخی دست اش می اندازند و برخی نیز به او می خندند اما هیچ کدام شان باور نمی کنند که او واقعا قصد خودکشی دارد.
مادر آبراهام زنی پرستار و پدرش که سی سال پیش از غنا به آمریکا رفته پرفسور ریاضیات در دانشگاه بود. پدر و مادر آبراهام در سال 2004 از هم جدا شده بودند و مادرش دوباره ازدواج کرده بود. آبراهام یک خواهر تنی هم داشت که با مادرشان زندگی می کرد.
آبراهام یک اتاق پیش مادر و یک اتاق پیش پدر داشت اما اغلب با پدرش زندگی می کرد. او گرچه دچار افسردگی شدید بوده و دو ماه و نیم پیش سعی کرده بود با خوردن چندین قرص خودکشی کند، اما از نظر برخی از دوستان و آشنایان اش جوان سرزنده و شادابی هم بود.
ساعت چهار صبح آبراهام در اتاق خودش با کامپیوتر بازی می کند. ساعت چهار و هفده دقیقه آبراهام یک پیامک برای مادرش می فرستد: «من از خودم متنفرم.» مادر وقتی پیامک او را می خواند، دست پاچه می شود و به او تلفون می زند. از او می پرسد: «معنی این پیامک چیست؟ می خواهی خودت را بکشی؟ تو که می دانی چقدر دوستت دارم.»
جواب آبراهام مادر را آرام می کند: «می دانم. این را هم می دانم که خیلی چیزها در زندگی هست که می ارزد به خاطرش زنده بمانیم.»
مادرش با شنیدن صدای آرام پسر حواسش جمع می شود. چند دقیقه مانده به پنج آبراهام وارد سایت Bodybuilding.com می شود که برای علاقه مندان پرورش اندام است و از آن جا به سایت دیگری وصل می شود که تصاویر زنده روی شبکه می فرستد.
آبراهام ساعت چهار و پنجاه و شش دقیقه در اتاق گفتگوی انجمن سایت می نویسد: «هرچه دوست دارید از کسی که می خواهدبا خوردن قرص های زیاد خودکشی کند، بپرسید.» هفت دقیقه بعد یکی از نیویورک می پرسد: «چرا؟» جواب: «می خواهم بمیرم.» یکی دیگر از او می پرسد، چند تا قرص خورده است؟ آبراهم یکی یکی نام قرص ها و تعداد هر کدام را می نویسد.
می خواهد سه نوع و در مجموع پانزده قرص قورت بدهد. یکی از تابلیت ها ضدترس است. اما کسی از افراد آنلاین در انجمن نمی داند که این تعداد قرص و با این ترکیب مرگ آور است.
ساعت پنج و هیجده دقیقه آخرین یادداشت اش، نامه ی خداحافظی را در انجمن می نویسد: «نمی توانم برای کسی توضیح بدهم چرا از هر روزی که در راه است، متنفرم. تنفری که در من موج می زد از کسانی نیست که سخت دوست شان دارم. این تنفر تمام و کمال از خودم است. مرا ببخشید.»
وقتی نوشتن اش تمام می شود، روی تخت دراز می کشد تا بخوابد. دوربین روشن است و هنوز می شود نجات اش داد. حالا چند نفر از کسانی که در انجمن آنلاین هستند، در مورد آبراهام با هم بحث می کنند.
آن ها هم مثل آبراهام جوان اند، بین 16 تا 26 سال. بعضی هاشان آبراهام را از نزدیک می شناسند و فکر نمی کنند که آبراهام آن ها را بازی می دهد. اما نمی دانند چه باید بکنند.
بعد از چند ثانیه آبراهام دیگر حتی نفس هم نمی کشد و تنها تصویری در امواج اینترنت در سکوت به صورت مستقیم در حال پخش است.
این نخستین بار نیست که کسی در برابر دوربین زنده و آنلاین خودکشی می کند. چند سال پیش مردی در فلوریدا در برابر دوربین و تماشاچیان آنلاین گلوله ای به مغزش شلیک کرد. سه سال پیش هم مردی در انگلستان در مقابل دوربین یکی از اتاق های گفتگوی اینترنتی خود را حلق آویز کرد.
دیگر کار به جایی رسیده که سایت های اینترنتی از متقاضیان خودکشی با گرفتن هزینه های نه چندان گران ثبت نام به عمل می آورند تا مراسم خودکشی شان را به صورت مستقیم برای سایر کاربران از جای جای کره زمین پخش کنند.
برخی از کارشناسان اینترنت اعتقاد دارند، شبکه به تنهایی باعث بی تفاوتی آدم ها نمی ہشود. این تقصیر اینترنت نیست که احساسات مردم را به سمت بی تفاوتی سوق داده، بلکه تقصیر مقدار بالای مصرف رسانه ای آن هاست.
وقتی آدم مرتب تصویر صدها جنازه را در تلویزیون می بیند، طبیعی است که تماشای این تصاویر پیامدهایی داشته باشد.
کارشناسان اعتقاد دارند، آننچه که اینترنت فاقد آن است، وجود یک سیستم اعلام خطر است تا در چنین مواردی تعلل باعث مرگ کسی نشود. مارچ 2007 کسانی که اسپانیا در اینترنت بودند، می بینند یکی از برمرهافن (شهری در آلمان) در چت روم اعلام کرده می خواهد خودش را با شلیک گلوله بکشد.
آن ها بلافاصله به پلیس خبر می دهند و به این ترتیب مانع خودکشی فرد موردنظر می شوند. اما سال 1964 کسی وقعی به فریادهای کمک زنی در نیویورک که مورد تجاوز قرار می گیرد و ضربه های چاقو به تن او فرود می آید، نمی گذارد. چرا کسی در این مورد دست به کار نشد و اقدامی نکرد؟
شوربختی این زن آن بوده که عده ی خیلی زیادی صدای فریاد او را می شنیدند و همه فکر می کردند لابد کلکی در کار است که کسی اقدامی نمی کند.
روان شناسان این بی عملی را چنین توضیح می دهند: وقتی کسی عکس العملی نشان نمی دهد، همه فکر می کنند، لابد پای موضوعی حیاتی در میان نیست.
گروه بین الملل آژانس خبری روز (دی نا)